دیر کردی طعمه در قلاب دیر انداختی
شاه ماهی-مرده ای در تور گیر انداختی
رفتی و عشق آهو بودن این بره را
با تفنگی در سر و افکار تیر انداختی
این پلنگ خسته در رویای تسخیر تو بود
ماه عریان را چرا در آبگیر انداختی؟!
فال “حافظ” میگرفتی گونه ام قرمز نشد
کودکانه دست بر دامان “پیر” انداختی
زهره برنا
دیدگاهتان را بنویسید