سمت آغوش تو هرچند خطر بسیار است
هرکجا سرو قدی هست تبر بسیار است
سایه ی این همه شک کشته یقینهایم را
بس که در کار تو اما و اگر بسیار است
دل به بزم من و غم در شب هجران بسپار
می اگر نیست ولی خون جگر بسیار است
حال من ، حال عجیبیست پس از دیدن تو
مرهمی نیست بر این زخم و شرر بسیار است
ای دلارام ترین معجزهی شاعریام
طبع خشکیده ولی دیدهی تر بسیار است
دیدگاهتان را بنویسید