دسته: اشعار

  • معجزه‌‌ی شاعری‌

    سمت آغوش تو هرچند خطر بسیار است هرکجا سرو قدی هست تبر بسیار است سایه ی این همه شک کشته یقین‌هایم را بس که در کار تو اما و اگر بسیار است دل به بزم من و غم در شب هجران بسپار می اگر نیست ولی خون جگر بسیار است حال من ، حال عجیبیست…

  • می‌ترسی

    تو از بودن کنار من، تو از آغاز می‌ترسی شبیه جوجه قمری‌ها، تو از پرواز می‌ترسی دهن کج می کنی بر طالع و تقدیر، این یعنی ضعیفی و شبیه کودک لجباز میترسی زمان از غوره حلوا سازد و از من شرابی تلخ دریغا از صبوری با منِ همراز میترسی زلیخای پریشانم، که پیرِ عشق دیروزم…

  • انکار

    من همانم که زدم دست به انکار خودم عهد بستم نکنم تکیه به افکار خودم شرح حال دلِ آشفته و پر دردم را می سپارم به غزلهای عزادار خودم کاش میشد که بگویم سخن تازه تری لب فرو بستم از آن عشق به اقرار خودم تا کجا شکوه کنم از قفس احساسم بال بستم که…

  • پاییزی‌ترین خانه

    به پاییزی‌ترین خانه، بهارانی نمی‌ماند یقینا بغضِ من در سینه زندانی نمی‌ماند   شکرخند لبان من پر از اندوه یک بوسه‌ست به لبهایم دگر ،لبخند چندانی نمی‌ماند   اگر پاییز اینگونه به غارت دست بگشاید کنار حوض کاشی‌ رد گلدانی نمی‌ماند   کلاغ پشت پرچین دوستانش را خبر کرده و میدانم که تا شب، رازِ…

  • باغ زندگی

    درخت باغ این خونه، شبیه زندگیمونه تو باغ زندگیه ما، تویی نوری و همخونه تو این باغ پر از گرمی برامون غنچه گل داده میخنده بچه‌مون اینجا میخنده ساکت و ساده برای پیش هم موندن همیشه همدل و همراه میسازیم زندگیمونو میسازیم قرص ماه از ماه کنار هم چقد راحت همیشه خوب و آرومیم تو…

  • صبحت بخیر ای زندگی

    ای صبح زیبایی سلام آغازه هر دلدادگی الوند من صبحت بخیر  ( صبحت بخیر ای زندگی ) آه ای خدای صبح نو صبح طلوع و روشنی با شادی و عشق و سرور همواره در قلب منی الونده زیبایی سلام ای کوه شور انگیز مست رقص و نشاط و عاشقی از آفتابت هر چه هست برخیز…

  • برقص.م.ا

    اگرچه زخمی و خسته، کبوترانه برقص! بلند شو وسط تیغ و تازیانه، برقص! تو آب، پای نهالت به خون خود دادی به وقت رویش هر برگ و هر جوانه برقص دوباره مادر تو کِل کشید پای مزار بلند شو پسرم! گرم و شانه شانه برقص بهار کوچک من، ای نوای آزادی به نبضِ سبز همین…

  • این مرد

    دیگه زمان از دستِ من رفته نیستی و حتی باورش سخته تقدیرِ ما از هم گسستن بود زانو زده مردی که سرسخته زانو زده تو عمق تنهایی پر میشه از بغض و غم و حسرت هر شب میشینه روبه تصویرت تصویر مات و ساکت و خلوت این مرد، باید بتونه توی تنهاییش از آرزوی داشتنت…

  • بهم رسیدن

    پروانه شد دلِ ما از پیله های تکرار بعد از بهم رسیدن معنی نداره دیوار   پاییز رفته دیگه فصل گل و رهاییست اعجاز و نو شکفتن // (آغاز و نو شکفتن) آغازه هم صداییست   هم پای هر ترانه ای هم صدای سازم با هر ترنم ِ تو ( آواز مینوازم) // ( آهنگ…

  • تلخیِ  روزگار 

    پیراهنم هنوز به کنعان  نمی رسد تلخیِ  روزگار  به پایان  نمی رسد یک لحظه عشق تو از سر نمی رود دستِ  وصال گر چه به دامان نمی رسد لیلی شدم که به صحرا دل دادم و مجنون شعر من به بیابان نمی رسد سر داده  باز  یک  تبر آواز  انتقام این زخمهای کهنه به درمان…